خود سانسوری
چندوقت پیش تو دانشگاه باید موضوعی رو برای درس "شیوهی ارائه فنی مطالب" انتخاب میکردیم و گروهی روش کار میکردیم. به پیشنهاد من قرار شد دست بذاریم رو موضوع ِ جذاب و البته پُر تنش ِ شبکههای اجتماعی و چون ارائهی شفاهی در کلاس به عهدهی من بود، خیلی با این موضوع درگیر شدم و زیاد خوندم و یادداشت برداری کردم تا ارائهی مسلطی داشته باشم. نتیجهی کار بسیار مطلوب بود و به جمع بندی خوبی دربارهی این موضوع رسیدم و درست و غلطها رو بهتر شناختم.
یه قسمتی از ماجرا مربوط به فیس.بوک می شد که طی بیانیهای منتشر کرده بود، از این امکان برخورداره که به محض اینکه کاربر در صفحهی شخصی خودش لاگین کنه و مطالبی رو به عنوان پیشنویس بنویسه اما قبل از اینکه پستش رو منتشر کنه، پشیمون بشه و نوشتهش رو پاک کنه، با اینکه این پیشنویس در معرض دید قرار نمیگیره اما در سرورهای فیس.بوک سیو میشه و این کار در راستای جلوگیری از خودسانسوری افراد صورت میگیره. در واقع با ارسال کدهایی به مرورگر شما، اون چیزی که تایپ میکنید تحلیل میشه و در اختیار فیس.بوک قرار میگیره .البته بعدها فیسبوک در طی نامهای کتبا به مخالفین این کار دلگرمی داد که مطمئن باشن نوشتههاشون هرگز منتشر و رهگیری نخواهد شد و خیالشون راحت باشه.
در واقع اینکه شما نوشتهای رو بنویسین و از انتشارش پشیمون بشین، از نظر فیس.بوک خودسانسوری تلقی میشه... داشتم فکر میکردم نصف بیشتر پستهایی که توی وبلاگم نمینویسم و بین گزینهی سکوت و نوشتن، سکوت رو انتخاب میکنم، به خودسانسوریهای خودم برمیگرده، نه به استفاده از شبکههای اجتماعی دیگه که حداقل مورد ِ علاقهی من نیستن و سعی میکنم یه دید منطقی ازشون داشته باشم و اگر قرار بر نوشتن باشه، وبلاگ محبوبترین جاست برام... هرچند با درج ِ ریز ِ جزئیات زندگی ِ روزمره، هیچ زمانی موافق نبودم اما از خودسانسوری و اونچه که باید نوشته بشه و نوشته نمیشه اما به جاش بغض میشه توی گلو، متنفرم.
- ۹۴/۰۶/۳۱