بهــارخواب

در نهایت آدم نمی‌نویسد که چیزی بگوید،
بلکه می‌نویسد تا چیزی را نگوید...

من کشته‎ی اشک ها هستم

سه شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۹ ب.ظ
راستش من هم مثل شاعر همشری‎مان* فکر می کنم " ولی حیف هنوزم که هنوز است، حسین ابن علی تشنه‎ی یار است" ولی نمی‎شود نگویم دلم برای آن شب بارانی که برای وداع آمده بودم، به اندازه‎ی نقطه شده است. نمی شود نگویم یک قطعه دلم را جا گذاشتم و برگشتم. کجا؟ همان جایی که مسافرها زیر سقف مهربانیت پناه گرفته بودند و کسی داشت می خواند السلام علیک یا قتیل العبرات...


*سید حمیدرضا برقعی
  • ۹۴/۰۹/۱۰
  • خانوم ِ لبخند:)