همیشه بهار
یکی از دوستان ِ کرمانی نوشته بود "اگر روزی گذرتون به کرمون افتاد، رستوران همیشه بهار و چلو گوشت و ته چین با دوغ محلی معرکه اش رو از یاد نبرید !"
از آن جایی که به دلیل مرتفع بودن کرمان، آب و هوایش در تابستان کمی لطیف تر از بقیه ی شهرهای مرکزی کویر است؛ این روزها دلم میخواهد یک همسفر پیدا کنم که من را از بین خروار ها جزوه و کتاب بکشد بیرون، صبح زود همان وقتی که خورشید تازه از مشرق دست تکان داده است، کوله پشتی بر دوش و دوربین عکاسی به گردن، سوار یک ماشین راهی بشویم برویم آنجایی که به قول خود کرمانی ها، بهش کرمون می گویند. بعد یک راست برویم رستوران همیشه بهار، دو دست چلو گوشت و ته چین و یک پارچ دوغ محلی با نعنا و پونه ی کوهی سفارش بدهیم و تا آنجایی که راه دارد در خوردن با هم مسابقه بگذاریم. بعد از رستوران یک سر برویم روستای هوشنگ مرادی کرمانی؛ یک دور کتاب "شما که غریبه نیستید" اش را مرور کنیم ،اصلا شب را همان جا بخوابیم و ببینیم مردمانش به همان اندازه سخاوتمندند یا آسمانش در شب همانقدر که هوشنگ خان می گفت، پرستاره است یا نه ؟ دست ِ اخر هم با یک بغل حال ِ خوش برگردیم و ثابت کنیم خرداد ماه اگرچه شیرین نیست اما هستند چیزها یا آدم هایی که حال ِ خرداد ماه را عوض کنند.
هوس است دیگر، بعضی وقت ها همینطوری دلت میخواهد بروی کرمون ببینی چلوگوشت و ته چین ِ رستوران ِ همیشه بهار که اینهمه می گویند، در فصل بهار چه طعمی دارد!؟
شما هم این پیشنهاد را جدی بگیرید اگر گذرتان به دیار کریمان افتاد.
- ۹۴/۰۳/۲۴