خواهرانه
از نوت های قدیمی ذخیره شده توی گوشی:
خواهر داشتن یعنی هرچه دلت می خواهد بگو، از تو دلگیر نمی شود. خواهر یعنی اگر نصف شب از خواب بیدارش کنی و بگویی خواب بد دیدم، دلش نمی آید بگوید " به من چه؟ " ... خواهر یعنی رفیقِ چهار فصل... یعنی یارِ گرمابه و گلستان... یعنی دوست داشتنت " تا" ندارد..
من به همهی آدمهایی که خواهر دارند حسودی ام میشود، به پشت ِ هم بودنشان، به وقتهایی که با هم قهر میکنند و موهای هم را میکشند، به وقتهایی که لباسهایشان را با هم ست میکنند و برای هم خط ِ چشم میکشند..به لحظاتی که اشک ِ روی گونهی هم را پاک میکنند، به وقت هایی که پول تو جیبی هایشان را به هم قرض می دهند و از یک هندزفری آهنگ گوش می دهند. به وقتهایی که پتو را از روی هم میکشند و یکیشان در نهایت تا صبح یخ میزند. به تعداد بارهایی که وقتی بچه هایشان بزرگ شدند، خاله خطاب میشوند و حتی به جیب های پر از شکلات و لواشک شان برای خواهرزاده ها...
گاهی به اندازهی تمام حرفهای خواهرانهای که توی گلویم رسوب شد و تمام شانههایی که هیچکدام شانهی خواهرم نبود دلم برای نبودنش میگیرد...

تویی که همنفس همیشهی آوازی
تویی که آخر قصهی منو میدونی...
- ۹۴/۰۶/۱۳