بهارخواب
خارجی ها بهش می گویند بالکن. اینجا از قدیم الایام بهش می گفتند بهارخواب. دهخدا در لغتنامه اش بهارخواب را ایوانِ بلندی معنا کرده که به هنگام بهاران در آنجا به شب میخسبند. در مناطق کویرنشین، جزء جدانشدنی هر خانه ای به حساب می آمد. تابستان ها میشد توی بهارخواب، رختخواب پهن کرد و چهارطاق رو به آبیِ پنبهای آسمان دراز کشید و بی واسطه خیال و رویا بافت. و شب هایی که آسمان ابری نبود و پر ستاره بود، خیال برت میداشت که اگر دستت را درازتر کنی، می توانی چندتا ستاره را هم بگیری توی مشتت.
این روزها که خانه ها یا قوطی کبریت های تزیینی هستند یا برج هایی که هیچ نشانی از معماری روح نواز ایرانی در خود ندارند، اگر خانهای پیدا شود که فرشی با نقش ترنج وسطِ بهارخواب آن انداخته باشند و بشود قدری در آنجا نشست و یک لیوان شربت بهارنارنجی، خیار سکنجبینی، چیزی سرکشید و مست شد از بوی خاکی که روی آن آب پاشیده اند، شاید بشود نفسی تازه کرد و این همه خستگی را گذاشت روی زمین. به امید همان بهار دلنشینی که بنان می خواند بازمیآید و چون نسیمِ نوبهار بر آشیانهامان گذر میکند.
- ۹۵/۰۵/۲۶