بهــارخواب

در نهایت آدم نمی‌نویسد که چیزی بگوید،
بلکه می‌نویسد تا چیزی را نگوید...

چه کسی باورش می‌شود از آخرین دیدارمان روی سنگ سرد غسالخانه سه سال گذشته است؟ ظهر دلگیرِ ششم اردی‎بهشت سه سال پیش بود، مگر نه؟ هنوز هم گمان می‌کنم بی‎خداحافظی رفتنت حق ما نبود، باید یک روز اجازه‌ات را از خدا بگیریم، حتی برای ساعتی؛ آنوقت دست می‌اندازیم گردن هم و یک دل سیر خداحافظی می‌کنیم، شاید کمی درد عمیقِ ناگهانی پر کشیدنت، آرام بگیرد.

  • خانوم ِ لبخند:)