بهــارخواب

در نهایت آدم نمی‌نویسد که چیزی بگوید،
بلکه می‌نویسد تا چیزی را نگوید...

برای اینکه

" من فکر می‌کنم

هرگز نبوده قلبِ من

اینگونه

گرم و سرخ "



پاییز هفت سال پیش اگر در انتخاب مسیر آینده‌ام اشتباه نمی‌کردم، شاید هیچوقت تو را نمی‌دیدم و شیرین‌ترین اشتباه زندگی‌ام را مرتکب نمی‌شدم. حالا اما وقتی همه‌ی لحظات هفت سال گذشته را مرور می‌کنم بیشتر ایمان می‌آورم که گرفتنِ دست‌های تو به تمام تلخ و شیرین‌هایی که برایم رقم خورد، می‌ارزید. مگر یک روز دلم نمی‌خواست بیایم بنویسم او که باید باشد هست و حالا هستی، درست سرِ جای خودت، در عمیق‌ترین نقطه‌ی قلبم.

  • خانوم ِ لبخند:)

نظرات (۵)

حانیه‌جانم
حانیه‌ی من
دیرزمانی است که قلمم به جز از تو نوشتن به حرکت در نمی‌آید و زبانم به غیر نامت چیزی برای گفتن ندارد.
حرارت عشقت چند درجه‌ای زمین را گرم‌تر کرده است و من عامل گرمایش جهانی شناخته شده‌ام.
آن اشتباه شیرین و آن اتفاقات، همه و همه تقدیر ماست.
تقدیر ما با هم بودن و عشق ورزیدن است.
پاسخ:
تقدیر، سرنوشت یا هر عنوان دیگه‌ای که اسم شو بذاریم، شیرین ترین اتفاق زندگی مونو رقم زده و به خاطرش از خدا خیلی ممنونم : )
برای عشق مون، همیشه تازه موندن و از دهن نیفتادن و روزهای شاد آرزو می کنم.
ممنون که هستی جانِ دلِ حانیه :*
  • بانوچـ ـه
  • ای جانم حانیه جانم
    بمونین کنار هم همیشششششه :*
    پاسخ:
    قربون تو عروس خانم:*
    همینطور آرزوی خوشبخنی و شادی همیشگی برای تو و روزهای پیش روتون : )
    مبارک باشه بانوی خندان 
    ایشالله همیشه خوشبخت بمانید :))
    برات خوشحالم😘
    پاسخ:
    ممنونم ازت آبان عزیزم، رفیق روزهای دور وبلاگ نویسی :)
    امیدوارم دلت بیشتر از همیشه سرشار از آرامش باشه:*
    چقدر برات خوشحالم حانیه...

    + خدا رو شکر... ^-^
    پاسخ:
    ای جانم نعیمه عزیزم :*
    ممنونم ازت خوش قلب جان.
  • یاسمین پرنده ی سفید
  • این چه جالب بود :) 

    پاسخ:
    قربونت:*
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی