بهــارخواب

در نهایت آدم نمی‌نویسد که چیزی بگوید،
بلکه می‌نویسد تا چیزی را نگوید...

لپ‌تاپ را گذاشته‌ام جلویم و تمرین‌های کلاس فردا را انجام می‌دهم، گه‎گاهی یک نیم‎نگاه به تلویزیون می‌اندازم و پیش خودم می‎گویم حیف نیست با برنامه‎های مسخره‎اش آرامش شب را بهم می‌زند؟ بابا خر و پف می‌کند، مامان نشسته روبرویم و مثل همیشه سعی در نخوابیدن دارد، انگار که نگهبان شب باشد. چای تازه‌دم داریم، کیک خامه‌ای هم در یخچال است ولی دست و دلم به خوردنش نمی‌رود.

موهبتی است شب‌هایی که نفس سرزنش‌گرم مدام تکرار نمی‌کند که صبح خواب می‌مانی و به موقع سر کار نمی‌رسی؛ می‌شود نشست صفحه‌ی وبلاگ را باز کرد و نوشت و ستاره‌های روشن را خاموش کرد و کمی به هیچ چیز فکر نکرد. گویا دیوانه‌ها هنوز وبلاگ می‌نویسند، این دیوانگی‌ها بیش باد.

  • خانوم ِ لبخند:)

نظرات (۵)

اگه ما دیوونه ایم که ایشالله از این دیوونه ها زیاد بشه تو دنیا :))
پاسخ:
منم امیدوارم این نسل منقرض نشه هیچوقت :))
تا باشه از این دیوانگی‌ها :)
پاسخ:
بله بله :))
سلام
خوبی؟
من نفس سرزنش‌گرت هستم.
لطفا شب‌ها زود بخواب.
شب‌ها زود نخوابی دعوات می‌کنم.
ممنون
پاسخ:
:))))
ببخشید نفس سرزنشگرم یه سوالی داشتم. اگر یکی بغل گوش آدم خر و پف کنه، حکمش چیه ؟:))
یه آرامش خاصی داره وبلاگت بند بند نوشته ات رو حس کردم جانم :)
پاسخ:
زینب تو خیلی برام دوست داشتنی هستی :*)
سلام جانم خوبی؟و من هنوز عاشق تک به تک خط به خط و ردیف به ردیف نوشته هایت هستم جان ِ دلم....خدا تو را برای ما نگه دارد خانم ِ زیبای ِ لبخند 
پاسخ:
عزیز دلم، ممنون که هنوز خط به خط نوشته‌هامو دنبال می کنی... من خوش شانس بودم که دوستای خوبی مثل تو هنوز هنوز منو می خونن :)
شاد باشی الهی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی